سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


   با خودم فکر می کنم، خوش به حال خانه های سنگی. سیل که می آید خانه یکبار ویران می شود، زلزله که می شود خانه یکبار آوار می شود، طوفان که به پا می خیزد خانه یکبار فرو می افتد. اما امان از آدمی... . امان از خانه ی جان... . یک زندگی، یک جان اما در این یک زندگی، چند بار خانه ی جان ویران می شود، چند بار خانه ی جان آوار می شود، فرو می نشیند، از پای می افتد.

   دیروز روزی بود از آن روزها. دوستی را دیدم که خانه ی جانش فرو ریخته بود. می گفت برادر شانزده ساله اش در اثر یک حادثه بیناییش را از دست داده است. چه می توان کرد؟ چه می توان گفت؟ که حادثه بود؟ که گذشت؟ که به فکر فردا باش؟ گاهی کلمات بی معنی می شود، گاهی همدردی هم بی معنی می شود.

   با خودم فکر می کردم، چه می توان گفت به پسرکی شانزده ساله که تا دیروز دنیایش رنگ داشت و امروز دنیایش فقط یک رنگ دارد آن هم رنگ سیاه. چه می توان گفت؟ بگوییم زندگیست دیگر، بلند شو خانه ی جانت را که ویران شده دوباره بساز؟ بگوییم حادثه بود، آمد و رد شد و حالا خانه ی جانت را که آوار شده که نشست کرده، که فرو ریخته دوباره آباد کن؟ بگوییم عزاداریهایت را بکن و از فردا خط بریل یاد بگیر، عصا دست بگیر، پله ها را بشمار و مواظب قدمهایت باش، دیگر خیال دویدن را هم از سرت بیرون کن؟ حتی به کلام هم سخت است چه برسد به انجام دادن. گاهی بعضی دردها، دردند، عمیق دردند.

   خانه ی جان از چیست؟ جنسش چیست؟ که می شود بارها ویران شد، بارها آوار شد، بارها ریخت و دوباره بلند شد. اما سوال اینجاست که این یک زندگی به هزار بار ریختن، به هزار بار آوار شدن، به ویران شدن می ارزد؟  من با خودم حرف می زنم و از خودم می پرسم و من با خودم صادقم و صادقانه پاسخ خودم را می دهم نه، این یک زندگی نمی ارزد. به ویران شدن خانه ی جان نمی ارزد، به آوار شدن خانه ی جان نمی ارزد، به ریختن خانه ی جان نمی ارزد. اگر دنیا خدایی نداشت... . اما دنیا خدایی دارد و چه عزیز خدایی دارد و این خدا به هزار بار آوار شدن خانه ی جان می ارزد، به هزار بار ویران شدن خانه ی جان می ارزد، به فرو ریختن می ارزد.





لیلا ::: چهارشنبه 98/1/28::: ساعت 11:21 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 58
بازدید دیروز: 174
کل بازدید :321072
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<