سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


   نمی خواهد اینطور نگاهم کنی، می دانم می خواهی بگویی دیر آمدم. تو می دانی از کی راه افتادم، نه، مقصودم این نیست که خانه ی تو سر راست نباشد، مقصد گم شده باشد، نه ، آدرس خانه ات خیلی هم سر راست است. من الفش را نگفته تو تا ی اش را می خوانی، می دانی می خواهم چه بگویم؟ تو خط به خط مرا بهتر از من می خوانی، تو مرا حفظی، من حرف نزده هم می دانی چه می خواهم بگویم. می دانم می دانی همه ی بهانه هایم را، همه ی عذر تراشیدن هایم را، همه ی اما و اگرهایم را، همه چیز را می دانی. از آن دفعه که خداحافظی کردم، رفتم که نروم که باشم اما رفتم و رفتم. از آن دفعه که به تو قولها دادم قولهایی که می دانی یادم رفت و بعضی هم یادم بود اما می دانی می خواهم بگویم نشد، اما خوب می دانی بهانه است دیگر، همان داستان اما و اگرهاست، همان داستانهای نشد است البته خودمانیم خودم هم می دانم می شد اما می گویم نشد که سر وجدانم را کلاه بگذارم، که دل سر خوشم را خوش کنم.

  اما یک چیزهایی را راست می گویم، مثلا اینکه دلم نمی خواست از آن دفعه که رفتم بروم و تو را یادم برود، دلم نمی خواست تو بروی یک گوشه ی دنج زندگیم و همانجا بمانی و گاهی یادت کنم، دلم نمی خواست تو در جریان زندگیم کمرنگ شوی، حاشیه بشوی، خط بخوری اما شد دیگر. از آن دفعه ای که خداحافظی کردم زندگی افتاد روی دور تندش، حادثه ها پشت سر هم آمد، جریانها مثل سیل یکهویی راه افتاد، یکهویی همه چیز را شست و یکهویی ویرانم کرد، بعضی اتفاقها مثل زلزله آوار شد روی زندگیم و در همه ی اینها دلم می خواست دست تو پشتم باشد و بگویی من هستم، اما احساس کردم نیستی و البته می دانم فکرم اشتباه است، غلط است اما می شود دیگر، انگار یکی دم گوشت می خواند می بینی نیست، می بینی حالا که بهش احتیاج داری خبری ازش نیست و انگار تو دلت می خواهد باور کنی که نیست و انگار می خواهی باور کنی که فراموش شدی و نامید شوی و همه ی اینها دست به دست هم داد که یادم رفتی، نه اینکه کلا فراموش شوی ولی کمرنگ شدی.

   خودت خوب می دانی، احتیاج به گفتن من نیست، تو در زندگی من کمرنگ شوی یا پر رنگ چیزی از تو کم نمی شود، تو چیزی از دست نمی دهی، کمرنگ شدن تو، به حاشیه رفتن تو دودی می شود و به چشم خودم می رود. خوت هم خوب می دانی همین که کمرنگ شدی پایم لغزید، بعضی راهها را غلط رفتم و سرم را به چه سنگ هایی که نکوبیدم و همین شد که آدرس خانه ات را فراموش کردم. حالا باز هم مرا به خانه ات خوانده ای، گفته ای باز هم مهمانی داری و باز هم خواسته ای من هم بیایم. هر چند دیر اما می آیم و اینبار باز هم قولها می دهم که یادم نرود که فراموشت نکنم و باز هم نمی دانم چه خواهد شد اما حالا که خوانده ایم می آیم... .

 




لیلا ::: دوشنبه 98/2/16::: ساعت 12:34 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 73
بازدید دیروز: 168
کل بازدید :320913
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<