سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


   هیچ کس برای خودش کافی نیست. انسان هر چند تنها زاده می شود و تنها می میرد اما نمی تواند به تنهایی زندگی کند، نه آنکه نتواند اما در تنهایی قادر به برآوردن نیازهایش نیست. انسان به بسیاری از چیزها نیازمند است و به خاطر نیازهای متعدد خودش به زیستن با دیگران نیازمند است. انسان در جهان محکوم به زندگی است. جهان به وجود آمده و مخلوق است، همچون انسان که مخلوق خالق خویش است. تمام آدمیان در تمام دورانها در این جهان زیسته اند و این زیستگاه ماست.

   اما نکته ی اصلی این است که باید دید که این جامعه است که بر انسان و سرنوشت او حکومت می کند یا انسان است که جامعه را تشکیل می دهد. جامعه از تک تک آدمها به وجود آمده است و هر انسانی هر چند به تنهایی جامعه نیست، اما این جامعه هم نیست که بر انسان حکومت می کند. آدمیان جامعه را برای آسوده تر زیستن به وجود آوردند؛ پس این انسانها هستند که باید به جامعه شکل دهند، الگو بسازند و تعیین سرنوشت کنند، نه آنکه محکوم به شرایط جامعه باشند. گاهی برخی خود را و سرنوشت خود را محکوم جامعه می دانند و چگونه زیستن خود را و خطاها و تلخیها و ناهمواریهای زندگی خود را به جامعه مرتبط می دانند. هر چند نمی توان تاثیر جامعه را نادیده گرفت اما به صورت مطلق نیز نمی توان سرنوشت خویش را به جامعه متصل دانست. بسیاری از بزرگان در جامعه یی زیسته اند و برخلاف جریان جامعه زندگی کرده اند. مهم این است که معنای زیستن را بدانیم.

  انسانهای دوران ما خواب زده اند، گویی رفاه زدگی با خود خواب زدگی آورده است. رفاه زدگی نه به آن معنایی رایج آن، بلکه رفاه زدگی به معنای پیشرفت علم و صنعت عصر حاضر. چنان مجاز را حقیقت جا زده اند که در دنیای مجاز همچون جهان حقیقی زندگی می کنند. آدمی باید از این خواب بیدار شود و به یاد آورد که همه چیز این جهان از لذتها و دردها، غم ها و شادیها و ... همه رونوشتی از اصل است و ادمی اصل را رها کرده و به رونوشتی اکتفا نموده است. باید فریاد زد که این جهان معرکه ای چون معرکه ی کودکانه بیش نیست، شاید شنیده شود.

 




لیلا ::: دوشنبه 98/6/25::: ساعت 5:8 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 57
بازدید دیروز: 168
کل بازدید :320897
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<