پيام
+
سردرگمم مثل ماهي در تنگ آب،مثل پيچکهايي که به دور خويش مي پيچند،مثل کلافي که دور خود پيچيده است
سردرگمم مثل زمين که به دور خويش مي چرخد،مثل ماه که فقط چرخيدن را مي داند، دور خود، دور زمين، دور خورشيد
من دور خود مي چرخم و سرگيجه مي گيرم از اين زندگي و نمي دانم ماه چگونه اين همه مي چرخد و سرگيجه نمي گيرد
سردرگمم مثل بازار که آدمها دورش مي چرخند و ذهنم عجيب آشفته بازاري است
***انتظار***
97/11/5
هما بانو
خيلي قشنگ مي نويسيد ..
طنين آرامش
بسيار زيبا