پيام
+
دريا بودي
آن دور دورها،
من اهل کوهستان،
کوه کجا دريا کجا؟
ابتدا فراقت درد شد،
بعد زخم،
سپس حسرت،
و در آخر اشک شد
و سرازير شد.
قطره قطره شد
قطره ها کاسه کاسه آب شد،
اما دريا را پيمانه بگيري
چند کاسه آب مي شود؟
دريا به کاسه اي پر نمي شود
و دوريت با قطره قطره اشک نزديک نمي شود.
کاش من اهل کوهستان نبودم،
کاش من ساحل نشين بودم.
غزل صداقت
98/4/29
2--براي تو
سالها دل طلب جام جم از ما مي کرد...