پيام
+
[تلگرام]
بغض درد در گلو
غم نم نشسته در چشم
روزي را مي جويم
روزي را گم کرده ام
روزي که بود
روزي که رفت
بايد آگهي دهم
روزنامه، بخش گمشده ها
روزي را گم کرده ام
روزي که خوب بود
شيرين بود
همين حوالي بود
روزي که بود
روزي که رفت
روزي را گم کرده ام
روزي که خاطره هايش مانده است عکسهاي آويخته به ديوار دلم مانده است
كيوان گيتي نژاد و
02/4/30
عارفانه هاي يک دوست
زيباست:)
كيوان گيتي نژاد و
لبيک يا حيدري ما اهل کوفه نيستيم حيدر ثاني و اين يعني اميدي که باعث ميشود جايي که خالي مانده روزي به ابروي ايشان و به کرم و لطف ولايي جايي براي بودن را احساس و پيدايي را گم نکند که هيچ وقت گم نبود هرچند قافيه گم کرده ولي ديواني از شعر است که به وقتش بيا ببين چقدر بلبل زباني مي کرده و حالا مجنوني اش درون تهي کرده بزار مجنوني اش برگردد ببين غوغايي به پا مي کند که هيچ مستکبري غلط زيادي براي دزديدن
كيوان گيتي نژاد و
آن چه نمي گم نکند