با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
تو عين خوبي هستي و عشق در تو دنيايي ست پر از لطف و شفقت و محبت تو گه حس خوبي را در عشق خود ميسازي و هرکه را به خوبي نويد مي دهي چگونه مي گويي خود فارغ از حس زيبايي تو خود عشقي و من به تو حسادت مي کنم و خدا را شکر مي کنم به اين مجنون لطف کرده و کسي را که عين عشق است را به من نويد داده و چه زيبا ميشود اين عشق را در راه مولي و پدرم سيد علي س هديه کني - كيوان گيتي نژاد و
تنهايي ما در برابر تنهايي مولايمان امام مطلق سيد علي چيزي نيست او تنهاست و ما غريبانه تنها شديم چگونه از تنهايي خود نالم وقتي مولايم را اينگونه تنها مي بينم من سردار تنهايي شدم چون تنهايي بابام رو ديدم و حاظر به جمع نشدم تو هم دنياي حسني تو دنياي عشقي خوشا به حالم اگر روزي در جوار باشي و وقت شهادت بر تنهايي ام مقر باشي و فرزندانم را از شهادت پدر نويد بابا و برادرانم دهي - كيوان گيتي نژاد و
ماهي کامل ميشود به شرط اينکه در ماهي تابه بالا پايين نشود هرچند تا به ماه برسد فسيل ميشود - كيوان گيتي نژاد و
سلام بر تو فاطيما مهربان اي بهترين و اي مقرب ترين انشاالله خداوند تو را براي اين حس زيبا و اينهمه عشقي که والله خوشا به مردي که لايق تو شود بهترين هديه عالم را صاحب شده بهترين زندگي و قابلت ين مردي را که قادر به حفظ حرمت توست بر تو هوپديه دهد امين يا رب العالمين کيوان ذوليمين حيدري هويدا استشهادي سردار تنهايي لبيک يا سيد علي و اولاد حيدري اش و حيدر ثاني او - كيوان گيتي نژاد و
+مي گذرد...
تو هم بگذر و برو...
همه چيز مي گذرد؟ !!!
حادثه ي رفتنت نيز مي گذرد؟ !!!!!
آسمان هشتم ليلي ام را به ليلا ديدند و ليلي گفت آسمان هفتم است مجنون بيچاره عمريست در آسمان هفتم ليلي را از ليلا و ليلي هم ديوان حافظ را باز مي کندخ - كيوان گيتي نژاد و
+سيب را آدم چيد
شايد با ترس
يا دلهره
يا اميد
اما چيد...
سهم من
از سيب
اما
يک عکس
روي ديوار شد...
مرد دانا مي گفت
اصل ها جاي ديگر
سايه ها اينجاست...
راستي
سيب را آدم چيد
سهم من
يک عکس شد...
با خودم مي گويم
سهم من اين نيست
که هست
سهم من آن است
که نيست!!!!
اما سيب را آدم چيد...
هوا خورد و بيچاره به اسم آدم نوشتن اين بوده که از قديم به کام هدا به اسم زمين آدم را در درونش مي کاشتن و بازم مي کارند و از آسمان حاجت اش مي خواهند - كيوان گيتي نژاد و
+يک پنجره، دو احساس...
تو
در بالکن
همنوا با نسيم
به تماشاي
پرواز پرندگان
ايستاده اي
من پشت
پنجره هايي که
سالهاست
بسته است
در آرزوي
ديدن پرواز
پرندگان
نشسته ام...
يشه رو بشکن يک سوت بزن گوشم شنيدار است فقط بوق نه سوت - كيوان گيتي نژاد و
+سرگرداني،
ديوانگي ست
تازه فهميدم
اين پا شدم
نشد
آن پا شدم
نشد
ديوانگي هم،
سرگرداني ست
تازه فهميدم...
طناب پوسيده
ترس از افتادن
چاه...
باز هم اما
طناب پوسيده
ميان چاه و طناب!!!
سرگرداني
ديوانگي ست...
راهي ميان رفتن و نرفتن
پايي ميان جاده
دستي ميان راه
و فکرم هزار جا...
ديوانگي هم،
سرگرداني ست...
گمانم...
يوناني هرچند سرگردانيست ولي آخرش ديوانه خانه اگر نري هم با زور مي برنت پس بهترين زمان زماني ست که ديوانه از قفسي بپرد چون لاجرم به قفس برمي گردد پس يک فرصت هم غنيمت است - كيوان گيتي نژاد و
يوناني هرچند سرگردانيست ولي آخرش ديوانه خانه اگر نري هم با زور مي برنت پس بهترين زمان زماني ست که ديوانه از قفسي بپرد چون لاجرم به قفس برمي گردد پس يک فرصت هم غنيمت است - كيوان گيتي نژاد و
+آن که از چشمان تو
داستانها نوشت
عاشقت بود
آن که از سرماي نگاهت
لرزيد
گرفتارت بود
آن که آرامشش بودي
گرفتار فراقش نمودي
بريدي از او
رفتي اما
هنوز باورش نيست
که نيستي
هنوز نقش تو
نقش بسته به چشمان او
باران اشکهايش هم
نشست نقش تو را
از چشم او...