سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


  دیگر شب شده بود، سفره پهن شده بود، کم و زیاد در آن چیده شده بود، همه ی خانواده دور هم نشسته بودند، اما مردی غریب غریبانه رهگذر کوچه پس کوچه های شهری غریب بود. شهر غریبه بود، از ابتدا با او و خاندانش غریبه بود، با عمویش هم غریبه بود. ادعای آشنایی داشتند، ادعای دوست داشتن داشتند، اما همه ادعا بود. تا دیروز نامه پشت نامه روانه می کردند برای پسر عمویش که به سوی ما بیا، با تو بیعت می کنیم. او آمده بود از سوی پسر عمویش آمده بود تا بیعت بستاند، بیعت کردند و اما ورق که برگشت، آنها هم برگشتند، رفتند، نشستند در خانه های گرمشان و نان گرمشان را سر سفره گذاشتند و دور خانواده شان جمع شدند و مردی غریب غریبانه رهگذر کوچه های شهری غریب شد.

   تا دیروز دور او جمع بودند، با او حرف می زدند، با او بیعت می کردند، با او عهد و پیمان وفاداری می بستند، اما امروز گویی کسی او را نمی شناخت، گویی همین امروز غریبی به یک شهر غریب پا نهاده بود. چنان به خانه هایشان رفتند و در خانه هایشان را بستند که گویی هرگز او را ندیده بودند و نمی شناختند. گویی غریبه ای به شهری غریب آمده بود. نمی دانم این قوم قران را چگونه می خواندند؟ مگر در قران نیامده بود که ابراهیم برای مهیمانانش گوساله ای را ذبح و بریان کرد. (به تحقیق جمعی از فرستادگان ما به منزل ابراهیم وارد شدند و سلام گفتند ابراهیم نیز به آنان سلام گفت. مدتی نگذشت ابراهیم گوساله بریان را برای آنان آورد. هود، 69) ابراهیم برای مهمان نخوانده سفره ای پهن کرد و آنها  مهمان خود خوانده را در شهر غریبانه تنها گذاشتند و از ترس مرگ به خانه هایشان رفتند و در خانه هایشان را به روی مهمان بستند و او را تشنه به کام مرگ فرستادند.

   نمی دانم او لحظه ی شهادت به چه فکر می کرد؟ شاید آرزو داشت که خبر شهادتش به پسرعمویش برسد و امامش بداند که این مردمان غریبه همان آشنایان غریبه ی دیروزند و شاید در دلش آرزو می کرد که کاروان امامش هرگز به کرب و بلا نرسد.

 



لیلا ::: یکشنبه 98/5/20::: ساعت 1:1 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 76
کل بازدید :323651
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<