وقتی از اخلاق، زندگی بر اساس اخلاق، خوبی و بدی حرف می زنی گویی کاه کهنه را باد می دهی و انگار نخهای پوسیده ای را می بافی. گویی این حرفها دیگر قدیمی شده اند اما حقیقت این است که هر چقدر بگوییم این حرفها کهنه شده اند باز هم ما انسانیم و ناگزیر از داشتن زندگی اجتماعی و در این اجتماع رفتار ما، خوب و بد ما هویت ما را تشکیل می دهد. اخلاق درختی بی ریشه و خودرو نیست. از کلمه ی اخلاق نباید اینگونه به نظر برسد که درباره خوبی و بدی یا نصیحت و اندرز به کار می رود بلکه اخلاق امروزه به صورت یک علم مطرح می شود. اخلاق جزئی از زندگی انسان است، چون انسان همواره با امور مربوط به عمل در زندگی خود مواجه بوده است. انسان در هر لحظه از لحظات زندگی باید انتخاب کند و عمل نماید. موضوعِ اخلاق رفتار انسان است.
اما باید گفت آدمی نمی تواند در بین انتخاب درست و نادرست یا خیر و شر تفاوتی قائل نشود. انتخاب نادرست هرچند برخلاف قوانین یا عرف جامعه صورت بگیرد باز هم در قلمرو اخلاق خواهد بود و یا انتخاب درست می تواند با مواضع جامعه و عرف تفاوت داشته باشد.
صحبت از اخلاق مختص انسان است چون انسان خودآگاه است، انسان تنها موجودی است که آگاهانه رفتار می کند، آگاهانه انتخاب می کند و آگاهانه عمل می نماید و شاید برای همین باشد که انسان مسئول رفتار خویش و مسئول انتخاب خود است و از سوی دیگر این خودآگاهی می تواند نشانه ای برای معاد هم باشد. وقتی آگاهانه انتخاب می کنیم پس باید جوابگوی انتخاب خود نیز باشیم. حال چه این انتخاب درست باشد و چه نادرست. آدمی می تواند بر رفتار خود مسلط شود و صاحب اختیار و اراده ی آزاد است. اما جالب توجه است که انسان هم بحث اخلاق را مطرح می کند و هم به آداب اخلاقیعمل می کند و هم خود موضوع آن می شود.
انسان ناگزیر از زندگی اجتماعی است. زندگی انسان در بیرون از جامعه ممکن نیست، انسان نمی تواند برای تمام عمر گوشه ی عزلت اختیار کند. اما برای زندگی اجتماعی باید قوانینی نگاشته شود تا همگان براساس آن عمل نمایند و از عمل برطبق امیال خود بپرهیزند. این قوانین گاه در قالب یک دین و گاهی در قالب یک برنامه ی حکومتی و نیز زمانی بر اساس یک نظام اخلاقی نگاشته می شود. اما انسان در درون خود نیز یک حاکم اجرایی دارد به نام وجدان که می تواند نیک و بد اعمال و نیّات انسان را به او نشان دهد.
اخلاق گاه به عنوان الگوی کلی یا روش زندگی نام برده می شود، گاه مجموعه قواعد رفتار یا دستورالعمل های اخلاقی است.اخلاق راهنمای زندگی انسان است. زندگی شاید مختص انسان نباشد و تمام جانداران از آن بهره مند باشند، اما زندگی اخلاقی داشتن مختص انسان است. ارسطو می نویسد: (بهترین مردمان آن کسی است که خود همه چیز را می داند. کسی نیک است که پند نیک را می پذیرد و آن که نه خود نیک است و نه نصیحت می شنود انسان بی فایده ای است)(ارسطو)