سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


    مشکل من آدم اینجاست که فکر می کنم فقط من هستم و زندگیم. با افکارم، با اطرافم و آنچه متعلق به من است زندگی می کنم، یا بهتر بگویم زندگیم می شود من، اطرافم، افکارم، و هر آنچه مربوط به من است، اما چنین نیست. دنیا گرد است هر چند گالیله بعد کشفش مجبور به پس گرفتن شد، اما دنیا بدجور گرد است و در این دنیای گرد آدمها دومینو وار به هم وصل هستند. سنگ ریزه ای در دستم پرتش می کنم به نظرم چیز مهمی نیست، یک سنگ ریزه است به جایی بر نمی خورد، آسیبی نمی رساند اما چنین نیست، سنگ ریزه شیشه ای می شکند، شیشه دستی می برد، دستی نانی به خانه نمی رساند، نانوا نانش می ماند و ... . تازه این سنگ ریزه را من بی هیچ بهانه پرت می کنم حال فکر کنیم من سنگی را به عمد پرت کنم، سنگی که پایی را بشکند، مردی را خانه نشین کند، سفره ای را بی نان، کودکی گرسنه بماند. حال تصور کنید سنگریزه ی من بازی با احساس کسی باشد، احساس کسی را بدزدم، آن کس خواهری دارد که با رنج خواهرش رنج می کشد، برادری دارد که رنج خواهرش عذابش می دهد، مادری دارد که با گریه هایش گریه می کند، پدری که غرورش می شکند، خانواده ای که به زحمت می افتد و این کمترین اثر سنگ ریزه ای ست که من پرت می کنم.

   مشکل اینجاست که من فقط خودم را می بینم و خواسته ی خودم را و چه فجایعه ای که برای خواسته ی یک نفر در تاریخ رخ داده است، مثلا داستان عشق پاریس به هلن باعث سقوط تروا شد. شاید پاریس هرگز فکر نمی کرد عشق او به هلن فاجعه ای به بزرگی نابودی تروا و مرگ خانواده اش و نابودی ملتش به بار بیاورد. یا جنگ جهانی اول و دوم و تاریخ پر است از این فجایع.

   یا فاجعه ی کربلا، هر یک نفر که به کربلا برای مقابله با امام حسین می رفت فقط خودش را می دید و گمان می کرد رفتن یا نرفتن من که فرقی نمی کند، من یک نفرم، اما همین یک نفرها و همین یک سنگ ریزه هایی که پرت شد فاجعه ای شد به نام کربلا. اگر من یک نفر به خودم و منفعتم فکر نمی کردم و آن یک نفر باز فقط خودش را نمی دید شاید داستان به گونه ای دیگر رقم می خورد. آدمها دومینو وار به هم وصلند. من نمی توانم سنگی بییندازم و فکر کنم که اتفاق مهمی نمی افتد، نمی توانم بگویم من یک نفرم و چندان در این چرخه مهم نیستم.

    گاهی فکر می کنم، به دنیا آمدن من اجبار بود، مرگم به اجبار خواهد بود، خودکشی هم که اختیار است گناه است، پس اختیار من کجاست؟ اما می دانم اختیار من در همین نوع زندگی کردن است، من یک نفرم با سنگ ریزه هایی در دستم، سنگ ریزه ی حسادت، زیاده خواهی، طمع، غرور، خودخواهی و سنگ ریزه های بسیار دیگری که در دست دارم، من باید مواظب سنگ ریزه های در دستم باشم تا مبادا در این سلسله دومینو سنگ ریزه هایم پایی، دستی، دلی، شیشه ای، زندگی را بشکند. من باید مواظب سنگ ریزه هایم باشم...

 




لیلا ::: سه شنبه 98/6/12::: ساعت 7:33 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 94
بازدید دیروز: 158
کل بازدید :327766
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<