با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+فريادم بلند است
اما فلک گوشي ندارد
فريادم در گلويم
مي شود بغضي فرو خورده
نمي در پشت چشمانم
و سکوتي بر زبانم
سکوتم از رضايت نيست
دلم فرياد مي زند
اما صدايش در هياهوي
سکوتم نشنيده مي ماند
بايد چيزي بگويم
بغض را پس زنم
اشک را پنهان کنم
آخرين حرفم
که مي شکند
سکوتم را
مي روي به سلامت
اما فراموشم نکن زود
هر چند مي دانم
هم اکنون هم
ز يادت رفته ام من ...
+درختان توي باغ گرم گفتگو
گرم خنده و بگو مگو
اما درخت تاک
در گوشه اي از خاک
از غصه اي پشتش خميده
يا از درد تنهايي شکسته
روزهايش را با غصه ها سر مي کند
دردهايش در سينه پنهان مي شود
گويند او درد آشنا نيست
مي بينيد در خواب نازي ست
هنگام بيداري اما نمي بينند
او گوشه اي آرام مي گريد
+تا از تو حرف مي زنم
چشمانم بغض مي کنند
چه کسي گفت که
تو ليلا باشي
رفتي جاي آب
پشت سرت اشک ريختم
اشک هم به روشنايي آب است
جاده ها در شعر هاي عاشقانه نبودند
جاده ها پيش از اين در قصه ها جايي نداشتند
اما چه کسي باور مي کند
جاده تو را از من گرفت
از جاده بيزارم
من جاده را خط مي کشم
اما تو باز هم برنمي گردي...
+نمي دانم
شايد دلم قديمي شده است
يا آثار باستاني
يا درختي در پارکي
يا ديواري در خياباني پرت
که هر که رد مي شود
روي دلم
يادگاري مي نويسد
نام و نشانش را
و مي رود
پنجره هميشه در انتظار است که برده را کنار زده تاچشم به راه باشي - عارفانه هاي يک دوست
+شنيده اي چشم خون بگريد؟
زمانه
اشک چشم مرا را
خونين کرد
قاب خالي تو را
براي من
نشانه کرد
مثل همان گل هديه ات
ميان دفتر يادگاريها که
خشکيده است
مرا هم پژمرده کرد
من با ديدن يادگاريهايت مي گريم
و بقيه با ديدن رنگ رخم مي گريند
نمي دانم چه شباهتي ست
ميان من و يادگاريهايت
شايد من هم يادگاري شده ام
از يادگاريهاي تو...