با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+فانوسي در باد مانده است
امشب چراغي خاموش مي شود
خاطره توي تاريکي دفن مي شود
توي تارکي نه مي شود خاطره نوشت
نه مي شود عکسي را مرور کرد
نه مي شود عشق را تکرار کرد
نه مي شود پشت پنجره
به انتظار ايستاد
در تاريکي مي شود گريست
و چشم به طلوع خورشيد دوخت
فانوسي در باد مانده است
امشب چراغي خاموش مي شود ...
+مي رفتي، گفتي مي آيي آن روز در دفتر قلبم نوشتم
او گفت: مي آيد
اما نيامدي
روزها راههاي رفته ات را به تماشا نشستم
اما نيامدي
شب ها ستاره و ماه همراز گريه هايم شد
اما نيامدي
امروز را حواله به فردا کردم
اما نيامدي
هر صبح با خودم تکرار کردم، امروز مي آيد
اما نيامدي
خورشيد غروب کرد، گلها پژمرد
اما نيامدي
بهار رفت، پاييز زمستان شد
اما نيامدي آسمان باريد،
اما نيامدي و من انتظار را آموختم...
+کافه ي هميشگي
همان گوشه ي دنج
همان دو صندلي
همان سفارش هميشگي
همان نگاهم به صندلي روبرو
دو تا لطفا
اما اين بار نگاهي مبهم
صندلي خالي روبرو
و آهنگي نو
و نگاهم به روبرو
و سکوتي ممتد...
+کاش ذهن هم
مانند کمد بود
مثل کمد
باز مي کردي
و هر چيزي را که نمي خواستي
از آن در مي آوردي
و همه را آتش مي زدي
و سوختنش را به تماشا مي نشستي
و ذهنت خالي مي شد
درست مثل يک کمد...
+ماهي شده ام
و چه سخت است ماهي بودن
ماهي بغض مي کند
اشک توي چشمانش جمع مي شود
اما پلک نمي زند
گريه نمي کند
صداي گريه اش را کسي نمي شنود
کسي درد ماهي را نمي فهمد
کسي رنج ماهي را نمي بيند
فقط ماهي
وقت مردن به روي آب مي آيد
تا شايد مردنش را کسي بفهمد...
+چقدر با او راه رفته ام
خيابانها
کوچه پس کوچه ها
چقدر خاطره دارند از او
چقدر با او گذشته ام
از بهار به تابستان
از پاييز به زمستان
چقدر خاطره دارد از او فصلها
چقدر با او آمده ام
از فصل رزهاي سرخ
تا فصل نرگس ها
چقدر خاطره دارد از او گلها
چقدر با او بوده ام
از جاده ها
تا کافي شاپ
چقدر خاطره دارد از او همه جا
دفتر زندگيم پر شد از او
با اين حجم خاطره هايش چه کنم...
+چمدانم را مي بندم
هر چه دارم
در آن مي ريزم
حسرتهايم
دلتنگيهايم
انتظارهايم
گريه هايم
بي تابي هايم
پا در جاده هاي آرزو مي گذارم
شايد او هم
از اين جاده ها گذشته باشد
فقط دلواپس
گلهايم هستم
بعد از من چه کسي
آنها را آب خواهد داد
+کوزه شکسته ي مجنون
يادگار خانه ي ليلي ست
و مجنون در سراب
دوباره کوزه اي و آب
و ليلي
و باز کوزه اي که بشکند
و چه خيال شيريني ست
کوزه ي شکسته
براي مجنون...
+من و تنهايي
دوستان قديميم
من و تنهايي
پهلوي هم مي نشينيم
چاي مي نوشيم
من و تنهايي
با هم حرف مي زنيم
خاطره مي گوييم
من و تنهايي
گاه با هم دعوا مي کنيم
و گاهي قهر مي کنيم
مي ترسم از روزي
که تنهايي برود
تنهايم بگذارد ...