سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


دلتنگی را هرجور که می نویسم دلتنگی از بار دلتنگیهایم کم نمی شود. تجربه ام را می گویم، آخر آنقدر انتظار را کشیده ام که استادی شده ام برای خودم. عمر کوتاه بلندت را به انتظار گذرانده باشی انتظار را می شناسی. دلتنگی رابطه ای عمیق با انتظار دارد، هر چقدر که بیشتر انتظار بکشی، هر چقدر چشم به راهتر باشی دلتنگتر می شوی. اما دلتنگی با زمان هم رابطه دارد، وقتی دلتنگی، وقتی چشم به راهی ثانیه ها کش می آیند و برای همین است که من از کش لقمه بدم می آید، در دلتنگی و انتظار لحظه ها طولانی می شوند، انگار ساعت خوابش می برد و انگار ساعت هر چه بی خوابی دارد یکجا، همانجا در همان لحظه ی انتظار در می کند. تجربه ام را می گویم، دلتنگ که باشی صبح شب نمی شود و شب را نگو که صبح نمی شود، عمر شب آنقدر زیاد می شود که گمان می کنی خورشید جایی خوابش برده و یادش رفته که به آسمان سر بزند، یا ماه و ستاره ها دست به یکی کرده اند و خورشید را جایی سر به نیست کرده اند که خود در آسمان بمانند.

   دلتنگ که باشی هرچقدر ساعت خوبش می برد تو بیدارتر می شوی، هر چقدر زمان خمار خواب می شود تو هوشیارتر می شوی، با خودت زمزمه می کنی، حرفها می زنی، گلایه ها را آماده می کنی، دلتنگیهایت را در طبق می گذاری، دلت را می شویی که قدمش را بگذارد و تو منتش را بکشی، نازش را بخری، دوست داشتن است دیگر. اما خودمانیم چشمها زرنگتر از زبانند، نگاهها گویاترند، زبان بازترند، قبل از اینکه زبان باز کنی، نگاهها کار خود را می کنند، چشمها ابری می شوند، می بارند و همه ی حرفهای نگفته را، همه ی گلایه ها را، همه ی دلتنگیها را می شویند و به روی بند پهن می کنند و خشک می کنند و چیزی برای زبان نمی ماند جز همان دوستت دارم.

  دلتنگی با گم گشتگی هم رابطه دارد، دلتنگ که می شوی، انتظار که می کشی انگار خودت را گم کرده ای، دلتنگی مثل مرغ سرکنده بودن است، هی دور خودت می چرخی، هی راه می روی، هی غر می زنی، از زمین و زمان ایراد می گیری. تجربه ام را می گویم، می دانی پنجره دوست دلتنگیهاست، دلتنگ که باشی پنجره می شود مونست، می شود همدم انتظارهایت، شاید پنجره لحظه های انتظارت را بیشتر از تو به یاد داشته باشد، پنجره خاطره ی انتظار است، حسن یوسف هم که کنار پنجره گذاشته باشی همه چیز جور می شود، حسن یوسف یوسفت را به یادت می آورد، پنجره خاطره هایت را، با حسن یوسف حرف می زنی، با پنجره خاطره می بافی.

   دلتنگی با بغض هم رابطه دارد، بغض با دلتنگی زاده می شود، با ذره ذره دلتنگی بزرگ می شود، و هنگامی که دلتنگی به اوج می رسد بغض می شود تمام حجم حنجره ات و راه نفست را می گیرد، دلتنگی که به نهایتش می رسد تو هم به سکوت می رسی، به غذایی که از گلویت پایین نمی رود، به روزه می رسی، به اشک، به حرفهای عاشقانه می رسی. می شوی یعقوب، بوی پیراهن یوسف را از فرسنگها، از دورها، از دورترها می شنوی. دلتنگی ست دیگر... 

 

 

 



لیلا ::: سه شنبه 98/3/7::: ساعت 2:13 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 365
کل بازدید :346894
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<