گاهی به من فکر کن، من تمام وسعت اندیشه ات را نمی خواهم، من تمام خیالت را، من تمام رویاهایت را، من تمام افکارت را نمی خواهم، من تمام لحظه هایت را نمی خواهم، گاهی به من فکر کن.
گاهی به من فکر کن، نه آن زمان که تنهایی و خسته از رنج های روزگار در گوشه ی تنهایی خویش نشسته ای، نه آن هنگام که دل شکسته ات را همدمی نیست، نه آن هنگام که زخمهای دلت را مرهمی نیست، نه در لحظه های سخت زندگیت، در این هنگامه ها مرا می خوانی، مرا از عمق وجودت می خوانی، (و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) میخوانید، فراموش میکنید؛ اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی میگردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است! اسراء 67)، گاهی به من فکر کن، در شادیها، در لحظه های خوش روزگارت، در پیروزیهایت، گاهی به من فکر کن.
گاهی به من فکر کن، آن هنگام که گل عشق را در دست گرفته ای، آن هنگام که به چشمان عشق خیره مانده ای، آن هنگام که دستان عشق در دست گرفته ای، آن هنگام که با عشق راه می روی، می خندی. گاهی به من فکر کن، نه آن هنگام که کشتی امیدت در ساحل نامیدی به گل می نشیند، نه آن هنگام که گل آرزویت پرپر می شود. آن لحظه ها نیز می دانی که دلت با یاد من آرام می گیرد. (آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد. رعد،28).
گاهی به من فکر کن، هنگامه ی بی سامان تنهایی، هنگام رفتن، هنگام ماندن، هنگام سرگردانی و هنگام از خود بریدن، در همه ی هنگامه ها به من فکر کن، من تو را کافیم. (آیا خدای (مهربان) برای بندهاش کافی نیست؟ زمر،39).