دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم، پریدیم (وحشی)
...
بام خانه ات را ندیده اند
یا عشقت را نچشیده اند
و گرنه
می دانستند
دل ما کبوتری ست
جلد بام تو
هزار بار
هم اگر
از گوشه ی بام تو
پریدیم
باز نشستیم