سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


    همه همین کار را می کنند؟ الان دیگر همه همین طوریند. روزی چند بار این جمله را می شنوید؟ سوپری سر محل جلوی چشمانم جنس را در پستوی مغازه می گذارد به امید گران شدن بیشتر، می گویم آقا این کار دزدی ست، زل می زند توی چشمانم و جوری نگاهم می کند انگار از جای دیگری آمده ام یا دیوانه ام و بعد خیلی خونسرد می گوید همه اینکار را می کنند.

   می روم اداره، کارم راه نمی افتد، آبدارچی دم گوشم می گوید سرکیسه را شل کنی حل می شود، می گویم رشوه یعنی دزدی محترمانه، صد سال می خواهم کارم با یک کار غلط راه نیفتد، جوری نگاهم می کند که به خودم شک می کنم، نکند چیزی در صورتم است و خودم خبر ندارم به در شیشه ای زل می زنم و صورتم را چک می کنم، آبدارچی که همچنان محو حرکات من است می گوید نمی خواهی رشوه بدهی پارتی پیدا کن، می گویم پارتی من خداست. وظیفه یک کارمند رسیدگی به کار من است و باز آبدارچی طوری نگاهم می کند که انگار به یک مریخی نگاه می کند. می گوید خود دانی اما الان دیگر همین طوری ست و همه همین کار را می کنند.

   پسری یا دختری چندین و چند دختر یا پسر را سرکار می گذارد، احساسشان را به بازی می گیرد و گویی بهترین تفریح دنیا را گیر آورده است، پشت تلفن هرهر می خندد و دلش غنج می رود و وقتی می گویی گناه دارد، یکجوری نگاه می کند که انگار به یک امل عقب مانده نگاه می کند و می گوید دیگر اینجور چیزها عادی ست. و بخواهم بگویم و نمونه ها بیاورم می شود یک کتاب اندازه ی هزار و یک شب.

   قران کتاب داستان نیست، هزار و یک شب نیست که قصه بگوید برای خواب شبانگاهیت. آری قران قصه می گوید اما فقط نمونه می آورد تا فردا تو نگویی همه همینطور هستند، همه همین کار را می کنند. لوط نبی داستانی دارد بس شنیدنی. لوط در جامعه ای می زیست که همه در گناه غرق بودند. او همرنگ جماعت نشد، او نگفت چون همه اینکار را می کنند پس اینکار مجاز است. ( لوط همراه دو دخترش پیش از آمدن عذاب از شهر خارج شدند و به سرزمینی که ابراهیم در آنجا ساکن بود هجرت کرد. لوط دارای دو دختر به نام رتبا و رعورا بود که قبل از وقوع عذاب به همراه پدر از شهر خارج شدند. آفرینش و تاریخ، مقدسی). یک جامعه و سه تن بر این جامعه، پس همه ملاک نیستند، هر کسی به تنهایی ملاک اعمال خویش است.

  در قران 27 بار نام حضرت لوط علیه السلام  آمده است و او را به عنوان یکی از پیامبران و صالحان خوانده که در برابر قوم سرکش و شهوت پرستی قرار داشت و آنها را به آیین حضرت ابراهیم علیه السلام فرا می ‎خواند ولی آنها از اطاعت دستورهای او سرپیچی می ‎کردند. 27 بار گفتن یعنی 27 بار یادآوری اینکه می شود در جامعه ای که همه رفتار غلط دارند درست رفتار کرد، 27 بار یعنی می شود مثل همه نبود. 27 بار یعنی 27 بار شنیده ای پس باید 27 بار پاسخگو باشی و این یعنی اتمام حجت...

 




لیلا ::: یکشنبه 98/4/2::: ساعت 12:39 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 149
بازدید دیروز: 174
کل بازدید :345745
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<