دریا بودی
آن دور دورها،
من اهل کوهستان،
کوه کجا دریا کجا؟
ابتدا فراقت درد شد،
بعد زخم،
سپس حسرت،
و در آخر اشک شد
و سرازیر شد.
قطره قطره شد
قطره ها کاسه کاسه آب شد،
اما دریا را پیمانه بگیری
چند کاسه آب می شود؟
دریا به کاسه ای پر نمی شود
و دوریت با قطره قطره اشک نزدیک نمی شود.
کاش من اهل کوهستان نبودم،
کاش من ساحل نشین بودم.