بیشتر زنان دنیا آرایش می کنند، آیا همه ی زنهایی که خود را می آرایند برای مردها آرایش می کنند؟ آیا می خواهند توجه مردها را به خود جلب کنند؟ شاید چند درصدی چنین قصدی داشته باشند اما این را به همه ی زنهای دنیا نمی توان نسبت داد. زنها به هر مناسبتی، برای هر اتفاقی آرایش می کنند. درست یا غلط بودن آرایش را نمی دانم اما می دانم که نمی توانم به همه ی زنهای آرایش کرده ی جامعه ام به یک چشم نگاه کنم.
دیدم زنی را که کبودی صورتش و سیاهی دور چشمش را زیر رنگ پنهان کرده بود. دیدم زنی را که غم چشمهایش را با سرمه ای پوشانده بود. دیدم زنی را که نم اشکهای به گونه نشسته اش را با آرایشی مخفی کرده بود. دیدم زنی را که لبهای لرزان از دردهایش را با رژی پوشانده بود. دیدم زنی را ... .
همیشه زنها خود را برای مردها نمی آرایند. شاید می خواهند خود را به خود نشان دهند. شاید می خواهند نقاط ضعف خود را بپوشانند. شاید می خواهند رنجها و دردهایشان را پشت رنگهای شاد صورتشان پنهان کنند. هم اتاقی داشتم که وقتی دلش غصه داشت آرایشش را غلیظ تر می کرد.
چه کسی گفته است که زنها خود را برای مردها آرایش می کنند؟ شاید زنی می خواهد ردپای روزگار را با رنگها پاک کند. شاید زنی سرخورده از بازی روزگار دلش را با جعبه ی آرایشی با لاکها و رژها و مدادهایش خوش می کند. شاید زنی گریه های هر شبش را صبحها با مدادی برچشم پنهان می کند. شاید زنی چشم های پف کرده از بی خوابی شبانه اش را با سرمه ای می پوشاند. شاید زنی نمی خواهد کسی بر رازهایش آگاه شود و رد رازهای نگاهش را با آرایشی مخفی می کند. و شاید زنی... .
همیشه زنها خود را برای مردها نمی آرایند. گاهی شاید زنی دلش برای خودش تنگ می شود، شاید زنی دلش تکرار روزهای جوانیش را می خواهد. و شاید زنی سپیدی لب هایش را و شاید زنی گودی چشمانش را و شاید زنی صورت بیمارش را و شاید زنی موهای ریخته ی ابرویش را و شاید زنی تلخی روزگارش را... .چه کسی می داند؟
قسمتی از شعر زخمهای کهنه
به آرایشگرم گفتم من را با کرم پودر وپنکک
محو کن
با سایه های سیاه محوکن !
قلمو را آنقدر روی صورتم بکش
تا از زمین پاک شوم
زمین زخمهای کهنه ی زیادی دارد
که هرباربه شکلی دهان بازمیکند
اعتراف می کنم نمیشود
باخوردن یک چای دربعدازظهر
هیجان کشف یک کافی شاپ
یابه راه انداختن کمپین آشپزی دراینستاگرام
حواست را ازاین زخمها پرت کنی
من را محوکن
مثل اثر انگشتی قدیمی روی قباله ی کهنه
مثل اشک زیرباران
مثل قله زیر برف
مثل ستاره درصبح
محوکن (فیروزه محمدی)