نسل عجیبی که ما باشیم فکر می کنیم دوستی دختر و پسر از عجایب روزگار ماست و ما کاشفان این نوع از دوستی ها هستیم. البته از حق نگذریم در این زمینه اختراعات و نوآوری هایی هم داشتیم؛ مثلا دوست اجتماعی، اقتصادی و ... و هر روز به این نوع دوستیهایمان اضافه می شود و وقتی حرف از چرا و برای چه و ... به میان می آید می گوییم امروزه همه همین طوری هستند و عادی است. اما ریشه ی این نوع دوستیها به عهد قدیم نیز بر می گردد و گویا زمان پیامبر نیز از این نوع روابط وجود داشته است و شاید این هم یک شباهت میان جاهلیت قدیم و جاهلیت مدرن عصر ماست. در قران آمده است که زنان را پنهانی دوست خود نگیرید(مائده،5).
همه ی ما تجربه ی دوستی با همجنسان خود را داشته ایم، در این نوع دوستیها آرامش و محبت وجود دارد. چه بسا دوستیهایی که یک عمر دوام داشته اند و چه بسیار دوستانی که در سختیها بیش از اقوام و آشنایان همدم و غمخوار بوده اند؛ اما ثمره ی دوستی میان دختر و پسر چیست؟ هر کدام از ما اگر کلاه خودمان را قاضی کنیم می بینیم که اندک رابطه ی میان دختران و پسران است که به ازدواج ختم می شود. خیلی از آقایان گاهی حتی شرایط ابتدایی ازدواج را هم ندارند و خودمان هم می دانیم که نمی توانند ازدواج کنند اما پا جلو می گذارند و با قول ازدواج در آینده ای نه چندان دور به سراغ دخترانی می روند و روح و روان دختری را به بازی می گیرند و بعد رابطه ای که با ضربه ی روحی دردناکی به اتمام می رسد و قلبی که می شکند و در مقابل چه بسیار دخترانی هم که احساس پسران را به بازی می گیرند و بعد تمام می شود. اما غیر از احساس که یک عمر عواقب آن با ما می ماند، آیا می شود دختر و پسری کنار هم باشند و پاکدامنیشان حفظ شود؟ می دانم که خیلی ها می گویند دوره ی این حرفها دیگر گذشته است اما انسانها همان انسانها هستند، مگر ما آدمها در طول تاریخ عوض شده ایم و یا احساسات ما تغییر کرده است؟ ناکامیها و تلخیها، احساسات جریحه دار شده و قلبهای شکسته از ابتدای خلقت تاکنون یک طعم داشته و دارد. همه ی ما می دانیم عفت و پاکدامنی در دوران جوانی گوهر گرانبهایی است و حتی موقع ازدواج سراغ کسانی می رویم که پاکدامن باشند اما نوبت به خودمان که می رسد هزار جور زبان بازی می کنیم که دوره این حرفها سر آمده است. اگر این طور است چرا فاسدترین آدمها به دنبال پاکترین همسر برای ازدواج می روند و می خواهند والدین فرزندانشان پاکدامن باشد. این از فطرت آدمی سرچشمه می گیرد. نهاد آدمی همیشه به دنبال نابترین ها می گردد.
اما اگر دوستی دختر و پسر و روابط نادرست در جامعه ای همه گیر شود بی رودربایستی همچنان که ما در شهرهای بزرگ کشور خودمان شاهد رواج اینگونه روابط هستیم، آیا می شود همسرانی پاکدامن برای ازدواج یافت یا مردانی که برای ازدواج با دختران مناسب باشند؟ خیل عظیمی از پسران با دخترانی که با آنها رابطه داشته اند ازدواج نمی کنند و سراغ دختری می روند که به گمان خودشان پاکدامن است اما دریغ که فراموش می کنند که او هم دوست دختر مرد دیگری بوده است و چه بسیار زندگی ها که بعد از برملا شدن اینگونه روابط در همان ابتدای ازدواج از هم می پاشند و اعتمادی که در جامعه از بین می رود. هر کدام از ما باید پاکدامنی خود را حقظ کند تا جامعه ای سالم داشته باشیم, نمی شود که من هرگونه که خواستم باشم و از دیگران توقع دیگری داشته باشم.