زمزمه نسیم


   نمی دانم نبود و از اول وجود نداشت، یا شاید هم فقط واژه بود و در واقعیت هیچ وقت وجود نداشت و یا شاید در مقاطع کوتاهی تحقق داشته اما عمرش آنقدر کوتاه بوده که هیچ وقت در تاریخ ثبت نشده است. عدالت را می گویم. مثلا در طول تاریخ جنبش های آزادی بخش زیادی شکل گرفته است، مثلا از قدیمی هایش شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس، لابد همه فیلمش را دیدند، یا مثلا جنبش آزادی بردگان سیاهپوست آمریکا که از مارتین لوترکینگ به عنوان نمونه اش می توان نام برد.

   اما عدالت انگار از اول هم گمان، خیال یا وهم بود، مثلا در ایران زمان قاجار عدالت می خواستند سر از مشروطه در آورد. (در آغاز توجه به این نکته لازم است که نام مشروطیت در ابتداى جنبش مطرح نبود و مردم به دنبال تأسیس عدالتخانه بودند. جنبشى که در نهایت به مشروطه ختم شد، در آغاز براى تأسیس عدالتخانه و علیه ظلم و ستم حکام قاجار بود و این هدف براى همه مردم و علما امرى کاملاً آشنا بود. حتى مجلسى که مظفرالدین شاه حکم تأسیس آن را امضا کرد و انتخابات مجلس شوراى صدر مشروطه نیز بر پایه آن انجام شد، متناسب با تز عدالتخانه بود. مشروطیت ایران یک جنبش بود که در میانه راه با تغییر جریان و انحراف از اهداف، به شکست انجامید. عدالت خواهی در نهضت مشروطه، نجمه کیخا).

  نمی دانم شاید هنگامی که قابیل به جرم بیگناهی هابیل را کشت، عدالت را هم با هابیل دفن کرد. اگر عدالت بود علی(ع) را بدون دستار و دست بسته به مسجد نمی بردند، اگر عدالت بود فدک را از فاطمه زهرا نمی گرفتند و او برای حقش و برای عدالت به تنهایی در سکوت مردم مدینه فریاد حق خواهی نمی داد. اگر عدالت بود حسین(ع) به مسلخ نمی رفت و زینب دخت نبی در برابر فاسقی همچون یزید سرپا در مجلسش نمی ایستاد. فکر کن نوه پیامبر باشی، پسر پیامبر بخواندت و بعد فاجعه ای به نام کربلا خلق کنند، فکر کن دخت پیامبر باشی، دختر خلیفه  چهارم باشی، خواهر حسنین باشی و بعد در محضر فاسقان تو را سرپا نگهدارند، لابد باید عدالت مرده باشد و با هابیل دفن شده باشد یا فقط و فقط یک واژه باشد، واژه ای بدون کارکرد. اما باید منتظر ظهور منجی بود تا عدالت را زنده کند و جهان را پر از عدل. ( همانا خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد، نحل، 90). آری عدالت تنهاست، از اول هم تنها بود و هر کس که گفت عدالت، گویی تنهایی در کوه فریاد زد و فقط خودش بازتاب صدای خودش را شنید. انگار عدالت برای این جهان لقمه ی بزرگی ست و مردی به بزرگی منجی می خواهد تا عدل را برپا کند. ( ما ترازوهای عدل را در روز قیامت نصب می‌کنیم، لذا به هیچ کس کمترین ستمی نمی‌شود. انبیا، 21). و (ما ترازوهای عدل را به روز قیامت خواهیم نهاد و هیچ ستمی به هیچ نفسی نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانه خردلی باشد در حساب آریم و تنها علم ما برای حسابگری کفایت خواهد کرد. انبیا، 47).

 




لیلا ::: شنبه 98/5/5::: ساعت 7:52 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 328
بازدید دیروز: 315
کل بازدید :346795
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<