چند تایی تازه
در قلبم جوانه زده اند
عشق
دوری
دلتنگی
انتطار
چند وقت از رفتنت می گذرد؟
زمان را گم کرده ام
اما انگار همین دیروز بود...
دلتنگی که به اوجش می رسد
عشق آرامم می کند
و دوری که به جنون می رساندم
باز عشق آرامم می کند
یادم نمی آید
رفتنت کی بود؟
کدام فصل؟
کدام روز؟
زمان مرده است
اما چند چیز در من هنوز تازه ست
عشق
دوری
دلتنگی
انتظار
راستی
پنجره ها
حیاط
حوض و ماهی
کوچه و پس کوچه ها
حتی شمعدانی ها
خسته شدند
اما درد دوری تو
چرا در دل من تازه است؟