فریادم بلند است
اما فلک گوشی ندارد
فریادم در گلویم
می شود بغضی فرو خورده
نمی در پشت چشمانم
و سکوتی بر زبانم
سکوتم از رضایت نیست
جز سکوت برایم
چیزی نمانده است
دلم فریاد می زند
اما صدایش در هیاهوی
سکوتم نشنیده می ماند
باید چیزی بگویم
بغض را پس زنم
اشک را پنهان کنم
آخرین حرفم
که می شکند
سکوتم را
می روی به سلامت
اما فراموشم نکن زود
هر چند می دانم
هم اکنون هم
ز یادت رفته ام من ...