شبی ژرف زمین را فراگرفته است، تاریکی غوغا می کند. نه ماه است و نه تک ستاره ای که در آسمان سوسویی کند. چندی است که زمین در این تاریکی فرو رفته است، تاریکی که لحظه به لحظه عمیق تر می شود. اما انگار ما آدمها به این تاریکی خو گرفته ایم. دیگر انگار چشمانمان به این تاریکی عادت کرده است. زمین در شبی ظلمانی فرو رفته است.
اما ما آدمها در تاریکی زاده می شویم؛ در تاریکی بزرگ می شویم، در این تاریکی زندگی می کنیم، در این تاریکی راه می رویم بدون ترس از جایی که نمی بینیم و انگار تاریکی مسئله ای نیست. تاریکی زمین و جهل آدمی همسو شده اند تا نور را فراموش کنیم و یادمان رفته است که ماه زمین درآسمانش پیدا نیست. آسمان زمین قرنهاست بدون ماه و نور مانده است و زمین را شبی تاریک فرا گرفته است و ما انگار دیگر ماه را فراموش کرده ایم و یادمان رفته است که آسمان بدون ماه مانده است و زمین شبی تاریک است.
بسکه ماه را ندیده اند دیگر به انکار به ماه رسیده اند، آنقدر به تاریکی خو گرفته اتذ که کم مانده بگویند آسمان زمین هرگز ماه نداشت. از ابتدا ماه نداشت و هرگز شبی نخواهد آمد که ماه به آسمان شب بازگردد. چراغهای مصنوعی ساختند و زمین را به نورهای مصنوعی روشن کردند تا شاید تاریکی زمین را به روشنی تبدیل کنند و یادشان برود روزی روزگاری آسمان زمین ماه داشت.
ماه زمین، زمین در تاریکی فرو رفته است و چشمهای ما به تارکی عادت کرده است، ماه زمین به آسمان بازگردد قبل از اینکه وجود تو را انکار کنند.