من نمی خواستم باشم، ولی هستم. این جمله ای آشناست برایمان وقتهایی که در زندگی کم می آوریم. ما زندگی را انتخاب نکردیم، ما برای زندگی انتخاب شدیم. زندگی را برای ما تعریف نکردند، شاید برای اینکه کسی تعریفی از آن ندارد. زندگی برای هر کسی معنای خودش را دارد. هر کسی زندگی را آنگونه که تجربه کرده است تعریف می کند. اما یک چیز حقیقت است، زندگی سخت است. لحظه های تلخ و سخت زندگی سیار بیشتر از لحظه های شیرین آن است. زندگی هرچقدر هم موافق طبع آدمی باشد باز سرما، گرما، تابستان، زمستان، بیماری، دلهره، ترس و ... در این زندگی همه و همه رنجی است بر دوش آدمی. زندگی چیست؟ چه کسی می تواند به این سوال پاسخ دهد. این سوال شاید اساسی ترین سوال یک انسان باشد، اما سوالی است با هزاران پاسخ و نه شاید سوالی است بی پاسخ. انگار زندگی را فقط باید زندگی کنیم.
اکنون در همین نقطه از زندگی که ایستاده ایم اگر بازگردیم و به پشت سر بنگریم چه چیزی می بینیم؟ رنجها و تلخیهای زندگی را؟ شادیها و خوشیها را؟ چرا بیشتر آدمها زندگیشان را تلخ و سخت توصیف می کنند؟ اگر از تک تک آدمها بپرسیم زندگی چیست چه می گویند؟ شاید کسی بگوید زندگی یک عمر دویدن بیهوده و رنج بی حاصل باشد، زندگی سراسر رنج است(درد جاودانگی)، زندگی تلاش برای یک لقمه نان بدون لحظه ای آسایش است، حسرت گذشته و ترس از آینده، خیانت دوستان و مرگ عزیزان و ... است. آری و زندگی همه ی اینهاست و غیر از این هم است. تلخیهای زندگی بزرگند اما آیا شادیهای زندگی هم بزرگ هستند؟ موفقیت، دوست داشتن و دوست داشته شدن، ازدواج و تولد یک نوزاد و ... اینها شادیهای بزرگ زندگی است.
اما زندگی زیباییهای کوچک هم دارد، کوچ پرنده ها، نم نم باران، برف سفید، آواز گنجشکها، رویش شکوفه ها، ریزش برگها، ... . شاید زندگی همین زیباییهای کوچک باشد. زندگی هر چه که هست ما برای آن انتخاب شدیم. شاید اگر غایتی و هدفی برای زندگی در نظر بگیریم، اگر برای خودمان از زندگی تعریفی داشته باشیم، آن موقع می توانیم زندگی و سختیهایش را تحمل کنیم، می توانیم زندگی را با همه ی شادیها و غمهایش بپذیریم.
خداوند در قران می فرماید: من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کند(ذاریات؛55). هنگامی که به ناکامیها و شکستهایی که در زندگی متحمل می شویم و درد و رنجی که در این جهان به دوش می کشیم، نگاه می کنیم به معنای واقعی این آیه پی می بریم. ما خلق نشده ایم مگر برای عبادت خدا. اما قصه این است که خدا به عنوان مبدا و منشاء تمام نیکیها و متعالی از هرگونه کجی و کاستی چه نیازی به عبادت ما دارد؟ خداوند در قران می فرماید: عبادت شما به سود خود شماست و خود نیازی به عبادت شما ندارد(زمر،7). آری شاید (زندگی باغ تماشای خداست). " زندگی این جهان جز بازی و سرگرمی نیست "(انعام،32). سختیها و رنجهای زندگی، حتی شادیها و خوشیها اگر برای خدا باشد، زندگی رنگ و بوی دیگری می گیرد.