سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


    برخلاف روح زمانه درباره­ ی مرگ و آخرت نوشتن دشوار است. اما مرگ همیشه در برابر زندگی قرار داشته و دارد. مرگ یعنی زندگی را با تمام خوشیها و رنجها، با همه­ ی خنده ­ها و گریه ­ها و با حسرتهایش ترک کنیم و برویم به آنجایی که هر ملتی و آئینی به گونه­ ای توصیفش می­ کنند. اما مرگ معلم بزرگی برای انسان است؛ مرگ زندگی می ­آموزد. شاید بتوان گفت، نحوه­ ی نگرش ما به مرگ و زندگی بعد از مرگ شیوه ­ی زندگی ما را در این جهان تحت تأثیر قرار می­ دهد. هرچقدر از اندیشیدن به روح و مرگ اجتناب کنیم با مشاهده­ ی مرگی، دوباره مرگ به اندیشه بازمی ­گردد.

    گاهی آدمی با مرگ خود را نابود شده فرض می­ کرد و زمانی دیگر که پوسیدگی جسم را می­ دید به دنبال راهی برای جاودانگی، به بقای نفس می­ اندیشید. آیا نفس چون دودی و غباری بعد از مرگ تن نابود می­ شود؟ و یا نفس بعد از مفارقت از تن می­ تواند به حیات خود ادامه دهد؟

     گاه آدمی جهان پس از مرگ را اقامتگاه دائمی خود پنداشته است و گاه آن را توقفگاهی موقت تصور کرده است. شاید بتوان این دو نوع تصور را چنین بیان کرد، یکی به صورت خط مستقیم و طولی که جهان از نقطه­ ای آغاز شده است،‌ زندگی انسان نیز از نقطه­ ای در این جهان شروع شده است و همانگونه که زندگی انسان روزی به پایان می­ رسد، جهان نیز روزی به پایان خود خواهد رسید و همه چیز نابود خواهد شد. اما دیگری به صورت دایره ­ای قابل تصور است؛ در این نوع، مرگ و زندگی هر دو نسبی است. چنانچه افلاطون معتقد است: «شاید زندگی مرگ است و مرگ زندگی؛ شاید ما اکنون مردگانیم» (گرگیاس).

   او در محاوره ­ی فایدونچنین استدلال می­ کند که اضداد از هم پدید می ­آیند. زندگی ضدی دارد و ضد زندگی مرگ است. زندگان از مرگ به زندگی باز می ­گردند، همچنانکه مردگان از زندگی به مرگ رسیده ­اند.

   در طول قرنها اعتقادات فراوانی در نزد اقوام و مذاهب مختلفی چون بابلیان، ایرانیان، هندیان و یونانیان در باب مرگ و جهان پس از مرگ، مانند عقیده به تناسخ، هزاره ­گرایی یا پایان جهان و ...، شکل گرفته است.

   واژه ­ی مرگ همچون زندگی معنایی روشن دارد که همه به معنای آن واقف هستند، اما مرگ خود ناشناخته است و از این رو دلهره و نگرانی را با خود به همراه دارد. مرگ یک تجربه ­ی شخصی است و شخص با این تجربه ارتباطش را با دیگران از دست می­ دهد و البته در مورد تجربه­ ی مرگ می­ توان گفت، این تجربه قابل انتقال به دیگری نیست.

 




لیلا ::: یکشنبه 98/5/27::: ساعت 7:51 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 81
کل بازدید :344908
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<