سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


  عجب روزگاری است این روزگار غریب ما. گم شده ایم یا گم کرده ایم... نمی دانم، نمی دانم خودمان گم شده ایم یا خودمان را گم کرده ایم... . نمی دانم در کدام جهان زندگی می کنیم؟

  همه سر در گمیم و حیران، انگار به دنبال چیزی می گردیم، چیزی که نمی دانیم چیست؟ همه می دانیم یا بهتر بگویم همه فکر می کنیم که می دانیم و اما وقتی حرف می زنیم همه همان حرفهای همدیگر را به نوعی دیگر تکرار می کنیم.

   همه از سکوت گریزان، همه از صدا بیزار          چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار؟(نظری)

   هر روز از خواب بیدار می شویم، از حادثه های تلخ و آشفته روزگارمان می شنویم، می گوییم، نظر می دهیم، فراموش می کنیم. دنیای مجازیمان، دنیای زندگی مان، دنیای درونمان... این همه دنیا و این همه سردرگمی و این همه حیرانی... .

  مثل گنجشکی که طوفان لانه اش را برده است     خاطرم از مرگ تلخ جوجه ها آزرده است( بهمنی)

   این است زندگیمان، گم شدیم در حادثه های روزگارمان، می شنویم، می دانیم اما هیچ تلخی از بار روزگارمان کم نمی کنیم و در دنیای مجازمان از دردهای بشر می نالیم و تمام می شود و باز فردا دوباره اینگونه به تکرار می نشینیم. نه زمین آرام است، نه آسمان، نه آدمها و در این همه آشفتگی، گم شدن معمای عجیبی است؟

   خسته ام از زندگی، از مثل زندان بودنش         این نمایش درد دارد کارگردان بودنش(بهمنی)

  اما دنیای خودم از این هم گم گشته ترم، نمی دانم چرا؟ اما می دانم که حیرانم... . گویی دنیا رنجی است ابدی بر روی شانه هایم. گویی باری سنگین تر از شانه هایم را به دوش گرفته ام... .

    من گم شده ام هر چه بگردی خبری نیست     جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست(فرجی)

   نه دنیای بیرونمان آرام است و نه دنیای درونم آرام و نه دنیای مجازم آرام... همه ی جهان های من در التهابی مداومند.

   خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری           شوق پرواز مجازی، بال های استعاری

   لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن    خاطرات بایگانی، زندگی های اداری(امین پور)

   گویی برای حادثه ای تلخ تر از زندگی به انتظار نشسته ام... .

   شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد             خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

   من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند            نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد(عسگری)

  خدایا در این روزگار عجیب و در این جهان های پر التهاب، معجزه کن، معجزه ای از جنس باران، از جنس دریا ... .

   ای اسم مقدس تو باران                     آغاز قشنگ کشتزاران....

  یک خواب بد است بی تو دنیا              دشت جسد است بی تو دنیا(یونان)



لیلا ::: شنبه 98/6/2::: ساعت 8:4 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 141
بازدید دیروز: 197
کل بازدید :344473
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<