سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


     در من زنی گم شده است، در من زنی زندگی می کرد که مدتهاست گم شده است، در شلوغی های این روزگار گم شده است. در من زنی زندگی می کرد که سرشاز از زندگی بود. زنی که صبح با آهنگ زندگی بر می خاست، با آهنگ زندگی را نجوا می کرد. در من زنی زندگی می کرد که صبح خنده بر لب سفره می انداخت، چای با عشق دم می کرد، نان داغ محبت توی سفره می گذاشت، و مربای دستپختش که حلاوت زندگی بود را روی نان داغ محبت می ریخت، چای عشق را با شیرینی دوست داشتن هم می زد.

      در من زنی زندگی می کرد که دستمال جادویی به دست می گرفت و غبار درد را از خانه پاک می کرد، جارو به دست غمهای روزگار را جمع می کرد و از خانه بیرون می ریخت، غذا با طعم آرامش می پخت، چراغهای خانه اش در غروب روشن بود، خانه بوی زندگی می داد.

     در من زنی زندگی می کرد که با خیالی آسوده کتاب می خواند، آهنگ گوش می کرد، به علاقه هایش می رسید، وسایل خانه اش را می چید. در من زنی زندگی می کرد که گلهای خانه اش همه طبیعی بودند، گلهایش را نوازش می کرد، آب می داد، در خانه اش چشمه ی محبت می جوشید، خانه اش بوی زندگی می داد.

     در من زنی گم شده است، در هیاهوی شهرها، در هیاهوی بوق ماشینها، در زرق و برق چراغها گم شد. اکنون زنی در من زندگی می کند که صبحها خواب می ماند، گرسنه سر کار می رود، در سکوتی به حجم تنهایی در قلبش و لبخندی تصنعی دقیق تر و منظم تر کار می کند.

     اکنون زنی در من زندگی می کند که صبح بر می خیزد، لباس فرم می پوشد، با چایی تلخ به سرکار می رود، حساب می کند، کتاب می کند، دخل و خرجش را محاسبه می کند و پولی که باید با آن گذران زندگی کند. اکنون در من زنی زندگی می کند که همه ی زندگیش تصنعی ست، تصنعی می خندد، تصنعی دوستی دارد، تصنعی عشق دارد، حتی گلهای خانه اش تصنعی ست. خانه اش بی رنگ است، گاز آشپز خانه اش همیشه سرد، خانه اش فقط خانه است. اکنون زنی در من زندگی می کند که صبح تا شب کار می کند، شب به خانه ای سرد و تاریک باز می گردد، فست فودی می خورد و می خوابد و دوباره فردا همین را تکرار می کند. در من زنی گم شده است... .

 



لیلا ::: یکشنبه 98/6/3::: ساعت 6:32 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 45
بازدید دیروز: 81
کل بازدید :344901
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<