حرف زدن راحت است، اگر در زمان امام حسین بودم چه می کردم؟ راحترین حرف این است که من هم به یاری امامم می رفتم. اما آیا رفتن هم به راحتی گفتن است؟ گاهی فکر می کنم که می رفتم؟ آیا با علم به اینکه چگونه مرگی در انتظارم است باز هم می رفتم؟ همیشه دعایم این است که خدایا مرا در آزمایشی قرار نده که بیراهه را به راه انتخاب کنم یا اگر در چنین آزمایشی قرار گرفتم نگذار پاهایم بلرزد، دستم بلرزد، قلبم بترسد.
صدای فریاد هل من ناصر امام را بسیاری شنیدند اما آنها که اجابت کردند اندک بودند. گاهی پای ارادت لنگ می زند، گاهی دل می ترسد، گاهی پا می لرزد و پیش نمی رود. یکی نامه نمی نویسد اما مسلم را در خانه اش پنهان می کند، یکی می شود پسر همان پیرزن که مهمان خانه اش را به ابن زیاد می فروشد، یکی می شود سلیمان که نامه می نویسد اما وقت رفتن که می رسد از کاروان کربلا جا می ماند، یکی نامه می نویسد به طمعی و جوهر نامه خشک نشده بیعت می شکند و در صف دشمنان می ایستد، یکی امام را حق می داند امام حقیقت را به ملک ری می فروشد، یکی جانش را بهانه می کند شب عاشورا به تاریکی شب می زند تا صباحی دیگر زنده بماند.
وقتی نگاه می کنی و می بینی 18 هزار مرد بیعت می کنند با امامشان و می شوند سی هزار و به قتال امام می روند هاج و واج می مانی که در دنیا چه خبر است؟ شاید هیولای مرگ در چشم برخی ترسناک جلوه کرد که پای ارادتشان لغزید. حسین(ع) بودن سخت بود، با حسین(ع) بودن و با حسین(ع) ماندن سخت بود. امتحان سختی بود، باید آن روز پای ارادت بسیار محکمتر از تیغ و تیر و شمشیر سی هزار می بود، باید پاها محکم بر زمین می ایستاد و هرگز ذره ای نمی لرزید، باید قلب آنچنان از ارادت به امام سرشار می شد که برای لحظه ای نمی ترسید. سی هزار را در برابرت ببینی و نترسی و پاهایت نلرزند و دستهایت محکم شمشیر را بگیرند فقط یک معنا دارد، عشق.
عشق است که انسان را بردبار می کند، عشق است که ترس را به شجاعت بدل می کند، عشق است که پاها را محکم و استوار نگه می دارد. عشق در درون انسان معجزه می کند، عشق معجزه می آفریند. اما آنان که عاشقند اندکند و همین است که اندکی در برابر سی هزار ایستادند و نترسیدند. وقتی عاشق نباشی دنیا جای ترسناکی برای زندگی خواهد بود، هر آن ممکن است جان در خطر باشد، هر لحظه هیولای مرگ در انتظار آدمی دهان باز کرده و منتظر است، آری دنیا جای ترسناکی ست و مرگ هم ترسناک است، اما آنجا که عشق باشد دیگر نه دنیا و نه مرگ ترسناک به نظر نمی رسد. اما عاشق بودن هم سخت است، عاشق ماندن هم سخت است.