سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


  دغدغه ی انسان همیشه رسیدن به سعادت بوده و هست اما این سعادت چیست و چگونه به دست می آید؟ آدمی در پی کسب سعادت از ابتدای زندگیش در این چرخ گردون راه افتاده و به دل جاده ی زندگی زده اما از شناخت سعادت جا مانده و هنوز هم به سعادت نرسیده است. آنانکه سعادت را در این چرخ گردون جسته اند به دور خویش چرخیده اند.

   افلاطون ساختار جهان را پیش چشم ما به نمایش می ­گذارد، اما همه­ ی این جهان و زمین محل شدن و صیرورت است و هر چیزی که شدنی است رو به زوال می ­رود. جهان قابل رؤیت و محسوس است و هرچیزی که از این نوع باشد قابل ادراک حسی است. پس همه­ ی این جهان نمونه ­ای از اصل می­ گردد. در مقابل، جهانِ بود و لایتغیر در جای دیگری وجود دارد و اما شناخت جهان دیگر از حیطه­ ی حواس خارج است و فقط به یاری عقل می ­توان آن را شناخت.

   اما توجه افلاطون به عالم محسوس کم­تر از توجه او به عالم دیگر نیست، هر چند که غایت رسیدن به عالم دیگر است اما وسیله­ ی رسیدن، عالم محسوس، را نادیده نمی ­انگارد. در فلسفه ­ی او هر رفتی را آمدی هست و هر فرودی را فرازی است. نفس از بهشت برین به زیر آمده و باید بازگردد. افلاطون برای این جهان و زندگی در این جهان برنامه ها دارد، او به کوچکترین مسائل زندگی هم می پردازد، چون زندگی ابدی از کنار این زندگی می گذرد.

   او به انسان و به سعادت هر دو جهان می­ اندیشد. آرمان­ شهر و وضع قوانین دقیق برای شهر دلیل اهمیت زندگی این­ جهانی نیست. افلاطون قصد ندارد جهان پس از مرگ را تحقیر ­کند و این­ جهان را بسیار مهم جلوه ­دهد. افلاطون این ­جهان را می­ شناسد و با دردهایش آشناست پس می­ کوشد تا این­ جهان آدمی را بسازد و اما او جهان پس از مرگ را نمی ­شناسد و فقط یقین دارد که روح آدمی جاودانه است، پس می­ کوشد راه جاودانگی را نشان دهد. 

    در اندیشه ­ی افلاطون، انسان دارای نفسی است که فناناپذیر است و افلاطون بر مبنای فناناپذیری نفس، زندگی این­ جهانی و آن­ جهانی را تبیین می­ کند. پس در باب انسان و سرنوشت هر دو جهانش، فناناپذیری نفس محور است. افلاطون استدلال و اسطوره، این­ جهان و آن­ جهان را به هم می­ آمیزد تا انسان را آگاه سازد که باید نفس خود را جلا دهد و مهیای به دست آوردن جایگاه از دست داده­ ی خویش باشد. اساس، جاودانگی نفس پس از مرگ است و دیگر اندیشه­ های وی در پرتو این اندیشه بنا می­ گردند.

 

 




لیلا ::: یکشنبه 98/7/21::: ساعت 5:48 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 115
بازدید دیروز: 174
کل بازدید :345711
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<