سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


   نزدیکم بودی، اما انگار نسیم بوی پیراهنت را از دوردستها می آورد... . با اینکه نزدیک بودی دوستت داشتنهایم پنهانی بود، یواشکی نگاه کردنها، یواشکی عاشقی کردنها، یواشکی دوست داشتنها، مزه ی خودش را داشت. خنده های ته دلت را دوست داشتم، حتی سکوتت و حتی نگاههای غمگینت را دوست داشتم، سایه نشین بودم و در سایه دوستت داشتم و تو در روشنایی آفتاب، مثل ماه می درخشیدی.

   دوستت داشتم و این دوست داشتنها نه زمان می فهمید و نه مکان، نه ساعت و ثانیه حالیش می شد و نه روز و شب، دوست داشتن یواشکی بودی، تنها برای دلم بودی. دلم به دوست داشتنت خوش بود، دیگر اینکه این خیابان احساس یک طرفه بود یا دو طرفه، یا اینکه این احساس یک روز سر ازکوچه ی بن بست درمی آورد مهم نبود، مهم دوستت داشتنهایم بود.

 هر کسی دلخوشیهای خودش را دارد، برای یکی خواب عصر می چسبد و برای دیگری چای داغ و هوای سرد، برای یکی قدم زدن دو نفره زیر باران می چسبد، برای دیگری ...،  اما برای من همین دوست داشتنهای یواشکی می چسبید، اینکه در گوشه ای و در سایه ای بایستم و در سکوتی ممتد به انتظارت بنشینم برای حتی لحظه ای دیدار. این دیدار یواشکی می چسبید.  

    دور هستی، اما انگار بوی عطرت در فضا پیچیده است... . دوری و حال که دوری دوستت داشتنهایم از رنگ رخساره ام پیداست. دور که باشی برای دیدنت باید رفت  و این روزها چقدر می روم، اما هر چقدر که من می روم تو انگار دورتر می شوی، خاصیت دوست داشتن است دیگر، راه طولانی می شود، ساعتها کش می آیند در انتظار. دعای شب و روزم شده دیدارت و دلم خوش است که آمین بگوید نسیم با من و تو بشنوی صدای آمین نسیم را و برگردی از دور به نزدیک.

   دلم می خواهد رویاهای دلم را باور کنم، می آیی یک روز از همین کوچه عبور می کنی و از کنار پنجره می گذری و من کنار پنجره با حسن یوسفم به دیدارت می نشینم اما شاید اینبار دوستت داشتنهایت را از چشمهایم، از نگاهم، از لبخند لبهایم، از سکوتم بخوانی.

   دوست داشتنت ریشه دوانده در قلبم و درختی تنومند شده، دیگر نهال نیست که با رفتنت بخشکد و تمام شود، دوریت نزدیکترم کرده به تو، به دوستت داشتنهایت، به خواستنهایت، دیگر شده ای تمام وجودم، نامت که از خاطرم می گذرد زلزله ای در دلم به پا می شود و دوریت خرابی به جا می گذارد که باور کردنی نیست.

تمام روزها به انتظار، نه جمعه ای، نه شنبه ای، تفاوتی ندارد، همه ی لحظه ها به انتظار می گذرد، فال حافظ گرفته ام؛ خبر از آمدن یوسف به کنعان داد، و دلداری داد که غم مخورم اما حافظ نمی داند از مصر تا کنعان که بیایی این چشمهای منتظر بسکه می بارند به بیابانهای تفتیده ی دلم دیگر توان تماشایت را از دست می دهند. بگذار بگویم دوریت را تاب ندارم، بیا نزدیک همین حوالیها، به همان تماشایت دلخوشم.

 




لیلا ::: جمعه 98/11/4::: ساعت 11:48 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 174
کل بازدید :345640
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<