خانه یعنی چه؟ خانه واژه ائی است که برای هر کسی معنایی دارد، خانه برای یکی صرفا سرپناه است، برای یک نفر آرامش است، برای دیگری سکوت است. خانه را جایی گفته اند که برای زندگی، استراحت و آسودن است. اما خانه غیر از بودن رنگ هم دارد، خانه ها رنگی است، رنگ آجری، رنگ سفید، ... .
اما خانه رنگهای دیگر هم دارد، رنگ شادی، رنگ غم، رنگ تلخ تنهایی، رنگ امید، رنگ خزان و ... . خانه را ما می سازیم، خانه را ما رنگ می کنیم، به خانه ما رنگ می دهیم. خانه همان شکل است که ما می سازیم، همانگونه که ما می خواهیم. این ماییم که به خانه معنا می دهیم.
این وصف خانه ای از جنس شادی است:
خانه ای خواهم ساخت از جنس امید، از جنس بهار
و از شکوفه های گل گیلاس
در درونش گل عشقی خواهم کاشت
پنجره ای خواهم گذاشت رو به افق رو به امید (مجید حجاری)
خانه ها غیر از رنگ، گرم و سرد هم هستند، بعضی خانه ها گرمند، و بعضی خانه ها سرد. خانه ها گاهی تاریکند، گاه روشن، گاه خاموشند، گاه پر هیاهو. خانه ها گاهی زنده اند، و گاهی بی روحند. و خانه ی دیگری، که دیگری می سازد:
خانه ای خواهم ساخت
خالی از یار و نگار
خانه ای سرد و خموش
دور از آغوش بهار (مصطفی نادری)
خانه ها رنگ دارند، رنگ آدمهایی که در آن زندگی می کنند.
خانه ای خواهم ساخت از برگ گل یاس
درش رو به خوشبختی باز ولی پنجره اش رو به خداست (یونس مومنه)
خانه گاهی از جنس خداست، گاهی از جنس عشق و چه زیباست ترکیب این دو در یک خانه... .
خانه ای خواهم ساخت
که در آن پنجره ای روزنه ای رو به چشمان تو باشد
خانه ای خواهم ساخت
شاید برای انتظار (جمالی فرد).
خانه ها هر چه باشند، چه قدیمی، چه جدید، چه چوبی و چه آهنی، خانه ها خانه اند و خوشا به حال آنانکه خانه ای دارند. پرستوها هم هر چند که مهاجرت می کنند اما آنها هم هر جا که روند برای خود خانه می سازند، حتی ابرها هم خانه در دل آسمان دارند، ستاره ها و ماه هم در دامن آسمان می نشینند، اما باد را سر و سامان کجاست. گاهی هستند آنانکه خانه ای ندارند. هوا سرد شده است و سرمای بیشتر نزدیک است و چه سخت است بی سرو سامانی، بی خانمانی.
الهی خانه هایتان همه سرشار از رنگ شادی و همیشه گرم.