سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


    این هم فدای سرت. چند بار این جمله را گفته ام؟ از کجا، از کی این جمله را ورد زبانم کرده ام؟ تو می دانی فقط ورد زبانم نیست، حقیقت است، از ته دلم می گویم. وقتی می گویم فدای سرت یعنی فدای سرت. نمی گویم حرفهایی که می شنوم سنگین نیست، یا نمی خواهم بگویم حرفها آزارم نمی دهد اما در مقابل داشتن دل تو مهم نیست. دلت برای من که باشد، همه ی حرفها، سرزنشها، زخم زبانها همه فدای سرت.

   این هم فدای سرت. نداشته هایم زیاد است و داشته هایم کم. شاید در این روزگار بی روزگار که سختی از در و دیوارش می بارد، که روزگار به کام همه تلخ می گذرد نمی گویم نداشته هایم مهم نیست، نمی گویم که داشته های اندکم آزارم نمی دهد اما در مقابل داشتن تو ارزش نداشته ها کم می شود، سختی روزگار کم رنگ می شود. تو که برای من باشی همه ی نداشته هایم فدای سرت. داشتنت گنجی است که با همه نداشته هایم برابری می کند.

   این هم فدای سرت. زندگی پر از حسرت است، حسرتهای کوچک و بزرگ. البته حسرت حسرت است، کوچک و بزرگ ندارد، کم و زیاد ندارد. حسرت چه یکی، چه هزار هزار حسرت است دیگر. نمی گویم برای حسرتهایم دلم نمی گیرد، نمی گویم برای حسرتهای دلم آه نمی کشم. اما همه ی حسرتهای دلم فدای سرت. تو که باشی، تو بخندی همه ی حسرتهای دلم فدای سرت. لبخند تو با همه ی حسرتهای دلم برابر است.

   این هم فدای سرت. هر بار که روزگار سنگ بزرگ مشکلات را در برابرم می گذارد، هر بار که راه رفتنم سد می شود همان جا، در همان نقطه می ایستم، حتی اگر از پا هم بیفتم باز هم مهم نیست، فدای سرت. تو که باشی سنگها که سهل است صخره ها و کوهها را هم می توانم از راه بردارم. نمی گویم سختی زندگی، سنگ مشکلات بر روی دوش من سنگینی نمی کند، نمی گویم کم نمی آورم، گریه نمی کنم. اما باز هم کوه مشکلاتم، صخره های سختیهای زندگیم فدای سرت. تو باش کوهها و صخره ها بودنشان مهم نیست. تو فقط باش، با من باش، دلم را به بودنت گرم کن، و هر چیز غیر از تو فدای سرت.

   این هم فدای سرت. همه در زندگی کمبودهایی دارند، نقصها و ترسهایی دارند، اما وقتی ترسم را، نقصم را، کمبودم را چماق می کنند و ناعادلانه بر سرم می کوبند، چه کسی می تواند ادعا کند که حتی سر سوزنی، دلش نمی شکند. من هم نمی گویم دلم نمی شکند، نمی گویم غصه در دلم تلنبار نمی شود، نمی گویم حتی ککم هم نمی گزد، نه اگر اینها را بگویم به تو و به خودم دروغ گفته ام، می شکنم، غصه می خورم. اما تو هستی و بودنت برای من یعنی همه چیز، همه کس و باز هم همان یک جمله را تکرار می کنم این هم فدای سرت. تو که باشی، کمبودهایم، ترسهایم، نقصهایم با تو هیچ می شود، با تو بی معنی می شود. نمی دانم می دانی که تو را می پرستم. نمی دانم می دانی که بیشتر از آنکه حتی خودم بدانم دوستت دارم. و در مقابل چنین دوست داشتنی همه ی وجود من فدای سرت.




لیلا ::: دوشنبه 97/9/26::: ساعت 5:47 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 60
کل بازدید :345291
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<