سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


    نگاهش می کنی چشمان به نم نشسته اش را می بینی، دردش را می دانی، می خواهی چیزی بگویی، می خواهی آرامش کنی، حال و هوایش را عوض کنی. به او می گویی اهمیتی ندارد، تو بزرگش می کنی اما ته دلت می دانی غمش بزرگ است تو وانمود می کنی کوچک است. اما اگر کوچکش نکنی، بی اهمیت جلوه اش ندهی دلش غمباد می گیرد. به او نگاه می کنی و از سرنوشت می گویی. می گویی هر کس سرنوشتی دارد، پیشانی نوشتی دارد، تقدیری دارد، تو که در برابرش ایستادی، تو که سعیت را کردی، دیدی که نشد، گاهی باید تسلیم بود. گاهی باید دستها را بالا برد. خودت هم می دانی که حرفهایت صادقانه نیست، خودت هم باور نداری اما چاره ای نیست باید حال و هوایش عوض شود.

   می دانی راست می گوید؛ در چشمانت نگاه می کند و می پرسد تفاوت او با آن دیگری چیست و چرا او؟ می گویی با هر کس حرف بزنی همین را می گوید. همه دردی دارند و همه در زندگی رنجهای خود را داشته اند، هر کسی رنج خودش را، درد خودش را بزرگتر از دیگری می داند و هر کسی می پرسد چرا من؟ اما این چرا مگر جوابی هم دارد؟ نگاهت را از چشمانش می گیری، سرت را پایین می اندازی و می گویی بالاخره که چی؟ چه اهمیتی دارد چه دردی داشته باشی؟ چه رنجی بکشی؟ چه تو که خروار خروار درد می کشی، چه آن یکی که خروار خروار نداری می کشد و چه آن یکی که خروار خروار رفاه دارد همه به یکجا ختم می شویم و آن لحظه داشته ها و نداشته ها، دردها و زخم ها همه برای همه یکسان است؟ می گوید به حرفی که می گویی باور داری؟ سرت را پایین می اندازی تا دروغت را در چشمانت نخواند و می گویی آری، اما می دانی که راست نمی گویی.

   او هنوز چشمانش نم دارد، هنوز دلش گرفته است، می دانی زخم که به تن بخورد می شود مرهمی به رویش بگذاری، بعد از مدتی جوش می خورد، خوب می شود، اما زخم دل را، زخم جان را چگونه می توان درمان کرد؟ کاش برای زخم های دل هم مرهمی بود، کاش زخم های جان هم مرهم داشت که می شد رفت و از داروخانه گرفت. اما زخم جان مرهم ندارد، جوش نمی خورد، خوب نمی شود، فراموش نمی شود، فقط با گذشت زمان کهنه می شود. زخم روی زخم می نشیند، درد روی درد می آید و غبار زمان روی زخم می نشیند. می گویی هنوز که دمغی، بی خیال، این هم فراموش می شود. مگر بار اولت است که زخم می خوری. می گوید، نه بار اول نیست، بار آخر هم نیست اما فراموش نمی شود. می پرسد مگر تو زخم های جانت را فراموش کرده ای؟ خودت را به لودگی می زنی، می گویی آری مگر من مثل تو دیوانه ام. زخم هایم را بگذارم توی کوله ام و بعد بیندازم روی دوشم و با خود بکشم که چه شود؟ خودت هم می دانی دروغ می گویی اما برای دل او می گویی. می گویی تو هم فراموش کن حالت خوب می شود، می گوید نمی توانم، اما زخم ها صبورترم کرده اند، دیگر صبر را ازبرم. خیره نگاهش می کنی و مرور می کنی همه ی گذشته ی با هم بودنتان را، راست می گوید، چقدر صبورتر، چقدر آرامتر شده است، انگار آدم دیگری شده است.

   با خوت فکر می کنی که همین است، آری همین است، حکمت زخم ها؛ دردها، رنجها و ... همین است، بزرگت می کند، صبورت می کند، آرامترت می کند و یا اگر بخواهی بهتر بگویی باید بگویی از تو آدم دیگری می سازد. اما آیا بزرگ شدن به قیمت رنج کشیدن می ارزد؟ این چه بهایی است که آدمی در مقابل بزرگ شدن باید بپردازد؟ بهای بزرگ شدن چقدر سنگین است... .






لیلا ::: سه شنبه 97/9/13::: ساعت 6:8 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 115
بازدید دیروز: 51
کل بازدید :347639
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<