سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمزمه نسیم


    ساختار جهان همیشه چنین بوده و هست، ساختار جهان آنچه را پیش چشم ما به نمایش می­ گذارد این است، همه­ ی این جهان و زمین محل شدن است و هر چیزی که شدنی است رو به زوال می­ رود. جهان قابل رؤیت و محسوس است و هرچیزی که از این نوع باشد قابل ادراک حسی است. پس همه ­ی این جهان نمونه ­ای از اصل می­ گردد. در مقابل، جهانِ بود و لایتغیر در جای دیگری وجود دارد. اما اهمیت این جهان کمتر از عالم دیگر نیست، هر چند که غایت رسیدن به عالم دیگر است اما وسیله­ ی رسیدن، عالم محسوس، را نادیده نمی شود گرفت.

   هر رفتی را آمدی هست و هر فرودی را فرازی است. انسان از عالم دیگر است که گذرش به این جهان گذرا افتاده است و باید بازگردد، چه دلش بخواهد و چه نخواهد، آمدن و رفتن اجباری است.  

    انسان امروز، همان انسان دیروز است؛ شاید زندگی انسان امروزی متفاوت از زندگی انسان دیروز باشد، اما جنس آرزوها و خواسته ها، دردها و رنج­ها، غم ­ها و شادی ها یکی است. فقط با پیشرفت علوم تجربی انسان امروز میخ ­های دست و پایش را محکمتر کرده است. (رنج و شادی میخهایی هستند که انسان را به زندگی متصل می سازند، فایدون). امروزه با وجود رشد اندیشه­ های انسانگرایی، انسان غریب­تر از دیروز است. انسان امروزی با وجود این همه مکتب و راه و رسم و آئین، گمگشته و سرگشته ­تر از همیشه است. اما تعریف انسان از انسان، شیوه­ ی زندگیش، غایتش، مختص به دیروز نیست. ما امروز به خدا، به زندگی بر اساس خودآگاهی و خودشناسی بیش از دیروز نیازمندیم.

 




 

 

 



لیلا ::: دوشنبه 98/7/1::: ساعت 12:47 صبح


ظاهرم آرام

دلم آشوب است

انگار تو هم

ظاهرم را دیدی

که لبم می خندید

ندانستی اما دلم

بی تو آشوب است...

 




لیلا ::: دوشنبه 98/7/1::: ساعت 12:14 صبح


دلم، دلتنگ گریه بود

باران را بهانه کرد

 




لیلا ::: دوشنبه 98/7/1::: ساعت 12:2 صبح


  دوستت دارم هایم را شنیده ای، دوستت دارم هایم نجواهایم، رازهای مگویم، زمزمه های سحرم شده اند. دوستت دارم هایم را پیش روی تو می گذارم پیشکشی اندک از دلی عاشق و به تماشای تو می نشینم. دوستت دارم هایم کم آمده اند در پیشگاه بزرگیت. واژه ها حقیرند در برابر تو و کلمه ها کوچکند از توصیف تو. باران برای تو از عرش به فرش افتاد، گل برای تو زمینی شد و زمین گلهایش را برای تو فرش کرد، سیب برای تو بر زمین افتاد.  (سَبَّحَ لِلّهِ مافِی السَّمَواتِ وَاهَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛). آن چه در آسمان ها و زمین است، خدا را تنزیه می کند و اوست عزیز و حکیم. تمام ذرات جهان تو را حمد و تسبیح می گویند. من دوستت دارم هایم را گلی می کنم و در باغچه ی عشق می کارم و همه را یکجا می چینم و در زیر پای تو می ریزم.

   دوستت دارم هایم من در برابر دوستت دارم های تو مثال قطره و باران است. تو دوستت دارم هایت زیادند و برای همین پخش کرده ای در افلاک و هر ذره ای را از عشق چشانده ای. عشق از تو بال و پر گرفت و تو عشق آموختی.  آری می شمارم دوست داشتن هایت را که پایانی نیست.  می شمارم نفس های آغازین را و گریه ها و خنده های به هم آمیخته را می شمارم خانه ام را خانه ای از جنس عشق، سقفی که در زیر آن تو را دوست دارم، می شمارم دوست داشتن هایت را و کم می آورم و تو چه بزرگواری... . و سجده برای تو کم است. (وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالآصالِ). آن چه در آسمان ها و زمین است و هم چنین سایه های آنها صبح و شام از روی میل و اجبار برای خدا سجده می کنند. دوستت دارم های من چه کم است...

 



لیلا ::: یکشنبه 98/6/31::: ساعت 12:11 صبح


کفش تنگ باشد

زخمی می کند

قلب دوم را

تصور کن

دل، تنگ باشد!

چه به روز قلب می آید؟

 




لیلا ::: شنبه 98/6/30::: ساعت 5:41 عصر


من پشت پنجره بودم

تو رفتی

و پیشانی چسبیده

به شیشه

عکسی به یادگار

در قاب پنجره شد...

 


 



لیلا ::: شنبه 98/6/30::: ساعت 5:37 عصر


دلم لرزید

سرزنش کردند

و گفتند: چرا؟

شهر لرزید

جهان لرزید

اما کسی سرزنش نکرد

کسی نگفت: چرا؟

 

 



لیلا ::: شنبه 98/6/30::: ساعت 12:18 صبح


او

قصد ماندن نداشت

از روز اول

مثل عابری

که از کوچه بگذرد

آمده بود که

برود

 فقط

ردپایش

روی دلم

جا ماند...

 




لیلا ::: شنبه 98/6/30::: ساعت 12:8 صبح


دلتنگی دلتنگیست

فرقی نمی کند

به کجا

یا

کدام سو بروی

چه یک کوچه دور شوی

چه یک دنیا

دلتنگی دلتنگیست...

 


 

 



لیلا ::: پنج شنبه 98/6/28::: ساعت 10:42 عصر


زمانی فکر می کردم

تنها ترس بزرگ زندگی افتادن است

فصل های زندگی یک به یک از دست رفت

ناگهان دیدم که عمرم رفت

عمری که هر لحظه ی کوتاه آن

در کوتاهی های من کوتاه تر شد

اما آن هنگام دانستم 

که با وزش باد سخت زندگی هبوط کردم

بر زمینی که می ترسیدم از آن

اکنون به سکوت و سکونی ممتد رسیده ام

آری؛

من همان برگم

که اکنون به حوض کوچک آب افتاده است

پیش از افتادن، من هراس از افتادن داشتم

پیش از این،

زمین خوردن کابوس خوابهای هر شبم بود

از بیم افتادن

نگاهم بر زمین سخت بود

چشم هایم آبی آسمان را هرگز ندید

اکنون نه به افتادن می اندیشم

نه به زمین سخت

نه به زمین خوردن

نه به درخت

نه به سرما

و نه برف که نخواهم دید

نه بادی که می وزد

و لرز بر تنم می اندازد

نمی دانستم وقت افتادن

زرد خواهم شد

خشک خواهم شد

به وزن بی وزنی خواهم رسید

و افتادن چه راحت بود

و من بیهوده زندگی را با ترس باختم...

 


 


 

 



لیلا ::: پنج شنبه 98/6/28::: ساعت 10:28 عصر

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 176
بازدید دیروز: 315
کل بازدید :346643
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
شعر کوتاه[2] . شمع و پروانه . عدالت. ظلم. گنجینه. علی. منجی . عشق. جنون. لیلا. مجنون. ابراهیم. حسین. کربلا . عشق. یوسف. زلیخا . فدای سرت. مشکلات. حسرت. سنگ. ترس . فراز. فرود. نیکی. پاداش . فیثاغورث، فلک؛ چرخ و فلک . قران. ایوب. صبر . قیاس اقترانی . گنجشک. سرما. عهد بوق. مدرسه. . مادر . مهر. کین. عصر زرین. امپدوکلس. یونان. منجی . نگاه. درد. دل. زخم. . نیلوفر، مرداب، لاله، رز کویر . یاس. امید. انگیزه . کلافگی. کلاف. گره. بلاتکلیفی . کوزه، دخترک. باد. آب . آب، روشنایی، خواب. رفتن . آخرین ایستگاه، قطار، تنهایی. . آرزو. حسرت. فرصت. نقش. . ام البنین . امید، رویا، شیرین، فرهاد، لیلا، مجنون . انسان. هابز. ارسطو. امام ساجدین. خلیفه الله. . بابا نان داد . بهار، تابستان، پاییز، زمستان، درخت. . تردید. نیمه تاریک. معلق ماندن . ترس. خقیقت. ضرب المثل. عیب . تناسخ. هند. کره. انتقال. یونوسوس. زئوس. پرسه فونه . تو را دوست دارم . جاذبه زمین . خانه، دل، ویرانه، رفتن . دروغ؛ زمین، اسمان، کوه، رود . دلتنگی. کوچه . کوله بار. بن بست . دوستی دختر و پسر. تاریخ. ازدواج . رمان. ایرانی. اینترنتی. دوستی . روزگار، شادی، غم.سوگ . زندگی. رنج. درد جاودانگی. ناکامی. . زندگی. کتاب. قران. . ساده. رمان. کوری. ساراماگو. . سارتر. جهان. نیمه گمشده . سایه، ماه، ستاره، باران . سردرگمی، گیجی، کلافگی . شعر عاشقانه . شعر ناب .
 
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<